دهی است جزءدهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 33 هزارگزی جنوب زنجان و یک هزارگزی راه عمومی واقع است منطقه ای است کوهستانی و سردسیر با 272 تن سکنه، آبش از چشمه سار، محصولش غلات، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مکاری و صنایع دستی مردمش گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است جزء دهستان سجاس رود، بخش قیدار شهرستان زنجان که در 23 هزارگزی قیدار و یک هزارگزی راه عمومی قشلاق زنجان واقع است، منطقه ای است کوهستانی و سردسیر با 189 تن سکنه، آبش از چشمه سار و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردمش قالیچه، گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است جزء بخش ابهررود شهرستان زنجان که در 150 هزارگزی شمال ابهر و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است، سرزمینی است کوهستانی سردسیر با 54 تن سکنه، آبش از چشمه محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزءدهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 33 هزارگزی جنوب زنجان و یک هزارگزی راه عمومی واقع است منطقه ای است کوهستانی و سردسیر با 272 تن سکنه، آبش از چشمه سار، محصولش غلات، انگور و میوه جات و شغل اهالی زراعت و مکاری و صنایع دستی مردمش گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است جزء دهستان سجاس رود، بخش قیدار شهرستان زنجان که در 23 هزارگزی قیدار و یک هزارگزی راه عمومی قشلاق زنجان واقع است، منطقه ای است کوهستانی و سردسیر با 189 تن سکنه، آبش از چشمه سار و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی مردمش قالیچه، گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است جزء بخش ابهررود شهرستان زنجان که در 150 هزارگزی شمال ابهر و 12 هزارگزی راه عمومی واقع است، سرزمینی است کوهستانی سردسیر با 54 تن سکنه، آبش از چشمه محصولش غلات، شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
کاراب. شراب خوردن. (جهانگیری). شراب بافراط خوردن. (برهان). شراب خوردن، ازمصطلحات. (غیاث). کنایه از شراب خوردن: چون ز تو کس برنخورد، باری بر کار آب خدمت خسرو گزین تا تو ز خود برخوری. سنائی. رنگ تیغش میان خون عدو صوفئی دان که کار آب کند. خاقانی. بس بس ای دل ز کار آب که عقل هست از آب کار او بیزار. خاقانی. بود مستی سخت لایعقل به خواب آب کارش برده کلی کار آب پیش نشین تازه بکن کار آب بیش مبر آب ز کار ای غلام. عطار. این هفته با حریفان من کار آب کردم چون آب کارگر شد از من مجوی کاری. اوحدی. ، سقایت. ساقی گری: شاهدان آب دندان آمده در کارآب فتنه را از خواب خوش دندان کنان انگیخته. خاقانی. ای در غرقاب نار به کار آب پرداخته و در گذر سیلاب مجلس شراب ساخته. (نفثه المصدور)
کاراب. شراب خوردن. (جهانگیری). شراب بافراط خوردن. (برهان). شراب خوردن، ازمصطلحات. (غیاث). کنایه از شراب خوردن: چون ز تو کس برنخورد، باری بر کار آب خدمت خسرو گزین تا تو ز خود برخوری. سنائی. رنگ تیغش میان خون عدو صوفئی دان که کار آب کند. خاقانی. بس بس ای دل ز کار آب که عقل هست از آب کار او بیزار. خاقانی. بود مستی سخت لایعقل به خواب آب کارش برده کلی کار آب پیش نشین تازه بکن کار آب بیش مبر آب ز کار ای غلام. عطار. این هفته با حریفان من کار آب کردم چون آب کارگر شد از من مجوی کاری. اوحدی. ، سقایت. ساقی گری: شاهدان آب دندان آمده در کارآب فتنه را از خواب خوش دندان کنان انگیخته. خاقانی. ای در غرقاب نار به کار آب پرداخته و در گذر سیلاب مجلس شراب ساخته. (نفثه المصدور)
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی آن معتدل است. 54تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). گویا مصحف غرقاب باشد
دهی از دهستان فاروج بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 16 هزارگزی شمال باختری قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و نواحی آن معتدل است. 54تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه جات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). گویا مصحف غرقاب باشد
دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 8هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 8هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)